نقد و بررسی
انسانشناسی وجودی بررسی وضع انسان نه فرهنگ انتشارات تیساوجود انسان میتواند زمین کشفنشدة اندیشة انسانشناختی در نظر گرفته شود. به طور متناقضی، به نظر میرسد که انسانشناس بیشتر دربارة جامعه و فرهنگ در اشکال متنوعشان سخن میگوید تا در باب وجود انسان در خودش. ما نیاز به فاصلهگیریای قطعی از پارادایمهای اجتماعی ـ فرهنگی سنتی دارد، پارادایمهایی که عملاً نمیتوانند در فهم زندگیهای واقعی افراد کمک زیادی کنند.
آثار مایکل جکسون و آلبر پییت هر دو یک چالش شناختشناسانه را هدف میگیرند، یعنی تلاش برای رهاکردن انسانشناسی از پارادایمهای جامعه و فرهنگ که بر کلیت تمرکز دارند. انسانشناسی اجتماعی و فرهنگی به موضوعات فکری توجه میکند، قبل از آنکه پیچیدگی تجربة انسان را مد نظر قرار دهد؛ بنیانهای انسانشناسی معاصر ما را دعوت به بررسی انسانیت با استفاده از یک نظام طبقهبندی میکنند. اینجا خطر، قاطی کردن مدل نظری با واقعیت مشاهده شده است.
برای مایکل جکسون و آلبر پییت، هدف انسانشناسی وجودی پدیدآوردن بنیانهایی برای انسانشناسی تجربی رادیکال است، علم انسان که خود را به مشخصههای اجتماعی و فرهنگی محدود نمیکند. در این طریق، انسان میتواند تبدیل به موضوع مورد مطالعه در وجود ملموسش شود، یعنی در موقعیتها و نه فقط در ابعاد اجتماعی و فرهنگی.
0دیدگاه