نقد و بررسی
در حسرت پروازمشخصات
ناشر
ذهن آویز
نویسنده
پیمان آزاد
قطع کتاب
رقعی
نوع جلد
شومیز
سال چاپ
1400
نوبت چاپ
پنجم
تعداد صفحات
392
کتاب در حسرت پرواز حکایت نفس در شعر شاملو و سپهری) نوشته پیمان آزاد توسط انتشارات ذهن آویز به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات، شعر فارسی، نقد ادبی
این کتاب به واکاوی حکایت نفس در شعر دو شاعر سده چهاردهم ایران یعنی شاملو و سپهری پرداخته است؛ دو شاعری که در اثر پیش رو در مقابل یکدیگر قرار می گیرند و در همین ضدیت است که شخصیت های شان آشکار می شود. یکی از این شعرا یعنی شاملو بر شعری دیگری بسیار تاخته و آن را غیرقابل فهم و آمیخته با عرفانی نابهنگام می داند. نگارنده کتاب حاضر کوشیده تا از شاملو که در روزگار ما جایگاهی والا به خود اختصاص داده و به شکلی مقدس دانسته می شود تقدس زدایی کند و پیام انسانی شعر سهراب را آشکار سازد. دکتر آزاد از تعصب و جبهه گیری حذر کرده و با وجود نظرات شخصی حرمت هر دو شاعر را حفظ نموده است.
بخشی از متن کتاب
هرچه در شعر سهراب آرامش و آسودگی است، در ذهن شاملو حرکت است و جوشیدگی عصبیت. واژه های شاملو از درد و رنج و خشونت و مرگ و نیستی و حرکت و انقلاب سخن می گویند. سهراب از پرنده و اسمان و درخت. حتی نگاه این دو شاعر به پدیده های طبیعت هم با هم متفاوت است. سهراب درخت را همیشه شاداب می بیند. فصلها برای او تداوم حیات اند. هریک خبر از دگردیسی دیگری می دهد. اما شاملو از سوختن درخت خبر می دهد. شاعر، در رویای خود، شاخه های درخت را می بیند که طناب دار بی گناهی شده اند. تنه درخت را می بیند که با آن آتش افروخته اند تا شاعری را بسوزانند! فریاد شاملو از سر این ادراکات و دریافتهای حسی است. آسمان شاملو خونالود است. شفق در آسمان شاملو روشنایی نیست. شب است که خود را به غلط تزیین کرده است. شاملو جهان را یکسره شب می بیند. اگرچه این تعکیس برخاسته از سرزمینی است که شاملو دیرگاه در آن زیسته است. اما سهراب در آسمان آبی را می بیند. عشق را در پهنه آسمان مشاهده می کند. سهراب گستردگی آسمان را، خلوص ابر و باران را دوست دارد. حتی شفق برای سهراب رنگ عشق است. سهراب این پدیده ها را با فرهنگ خشونت و ترس معنا نمی کند.
فرهنگ سهراب، فرهنگ عشق است. در فرهنگ لغات شاعر، بسیاری از واژه ها را با عشق معنی کرده اند. شاعر این را درک کرده است. تصنع در کار سهراب راهی ندارد؛ همچنان که در راه شاملو نیز تصنع محسوس نیست. هر دو در اصالت خویش حرف می زنند. یکی سخن خود را به زیبایی فریاد می زند و دیگری آن را با لطافت زمزمه می کند. دنیای شرطی ما از این پدیده ها بسیار دارد. بدون رد یا قبول هر دو شاعر زمان را بپذیریم. تلاش ما این باشد که در پیامهای شاملو و سهراب غور کنیم. به هردو بدون معیار بنگریم. می توانیم از هردو بیاموزیم. خود را با شعر این دوشاعر معنا نکنیم. نگاه خود را بشوییم و هر دو را ببینیم. نمی دانم در آن صورت آیا اختلافی بین شاملو و سهراب می ماند؟ یا هردو یکی می شوند. آمیزه ای از این دو شاعر زندگی ماست. زندگی ما نه به تنهایی شاملو است و نه به تنهایی سهراب.
0دیدگاه