بازخورد درباره این کالا
0
امتیاز از 0 رای

0دیدگاه

مشخصات

ناشر

کتاب نیستان

نویسنده

ابوالفضل زرویی نصرآباد

قطع کتاب

رقعی

نوع جلد

شومیز

سال چاپ

1397

نوبت چاپ

چهارم

تعداد صفحات

434

نمایش بیشتر- بستن
بانک کتاب گیتامهر

در انبار موجود نمی باشد

  • ارسال توسط پیک بانک کتاب گیتامهر و پست
ناموجود
بروزرسانی قیمت: 16 آبان 1403
آیا قیمت مناسب تری سراغ دارید؟
مرا اگاه کن


از طریق:
ثبت

نقد و بررسی

رفوزه ها

مشخصات

ناشر

کتاب نیستان

نویسنده

ابوالفضل زرویی نصرآباد

قطع کتاب

رقعی

نوع جلد

شومیز

سال چاپ

1397

نوبت چاپ

چهارم

تعداد صفحات

434

نمایش بیشتر - بستن

کتاب رفوزه ها نوشته ابوالفضل زرویی نصرآباد توسط انتشارات کتاب نیستان به چاپ رسیده است.

موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات طنز، شعر طنز

این مجموعه حاصل ۲۲ سال شاعری نصرآباد است. این مجموعه در بردارنده همه طنز سروده‌های زرویی است ؛ از «با معرفت‌ها» و «اصل مطلب» گرفته تا اخوانیات و اشعاری که پیش از این هیچوقت، جایی چاپ و نشر نشده‌اند. حتی بسیاری معتقدند که شعر نوهای طنز زرویی، قالبی که خود او پس از انقلاب، احیا و ترویج کرد به شدت بر نگاه و زبان شعر نو و نیمایی معاصر تأثیر گذار بوده است.

اگر می‌خواهید اشعار این شاعر طناز را یک‌جا بخوانید و آثارش را با هم مقایسه کنید و از آن لذت ببرید این کتاب برای شما نوشته شده است. زبان شعری او خاص خودش بوده است و تقریبا تمام منتقدان شعر معاصر او را از بهترین شاعران طنز ۵ دهه اخیر می‌دانند. 

    • بخشی از متن کتاب

رازِ سرِ دیوار

حصار سنگچینِ دورِ باغ انگار کوهی بود

و من با دوستم ـ «جعفر» ـ خطر کردیم

و با حسرت به سوی سر درختی‌ها نظر کردیم

سپس آبِ دهانْ‌مان را فرو دادیم

و با چشمان پرسشگر ز هم آهسته پرسیدیم

برای رفتن اندر باغ، آیا هیچ راهی نیست؟

سپس گفتیم: آیا باغبان در باغ…؟

و بعداً پیش خود گفتیم: گاهی هست، گاهی نیست.

رفیق من که از من شعرخوان‌تر بود

کشید آهی و با من گفت:

چنین اندر کتابی خوانده‌ام که روی یک سنگی

نوشته بود رازی مبهم و مغشوش

و شاید روی این دیوار هم رازی است…

به او گفتم:

«چطوری می‌شود فهمید رازش چیست؟»

به من گفت: «این که آسان است…

همین حالا شما قلّاب می‌گیری و مخلص می‌رود بالا

و هر رازی که آنجا بود، می‌خواند.»

به فکرش آفرین گفتم

شدم شاداب

و کردم پشت بر دیوار و دستان را به هم قلّاب

و جعفر رفت بالا روی دست و شانه‌ها و کلّهٔ بنده

و من می‌کردم از خوشحالی و شور و شعف خنده

و جعفر بر سر دیوار مکثی کرد

و از آنجا پرید آهسته اندر باغ

من اندر کوچه ماندم با دهانی از تعجب، باز

و گفتم: های! جعفر! های!

برادرجان!

چه رازی بود آنجا، هان؟!

و جعفر، آن طرف، با خنده، در حالی که گویا

میوه می‌لُمبانْد

با من گفت:

هلا ملّا!

نوشته بود آن بالا

که: هر کس روی دوش دیگران بالا تواند رفت

امتیاز کاربران به:

رفوزه ها (0نفر)
کیفیت ساخت
0
ارزش خرید به نسبت قیمت
0
امکانات و قابلیت ها
0
سهولت استفاده
0
دیدگاه خود را در باره این کالا بیان کنید برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید. اگر این محصول را قبلا از این فروشگاه خریده باشید، نظر شما به عنوان مالک محصول ثبت خواهد شد. افزودن دیدگاه
نظرات کاربران

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

    هیچ پرسش و پاسخی ثبت نشده است.

پرسش خود را درباره این کالا بیان کنید

ثبت پرسش