کتاب هزار و یک شب دوره دو جلدی ترجمه عبدالطیف تسوجی تبریزی توسط انتشارات هرمس به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، مجموعه داستانهای عربی
کتاب هزار و یک شب، مجموعه ای ارزشمند و جاودان از داستان های عامه ی مردمان خاور میانه در عصر طلایی اسلامی است. در داستان این کتاب، پادشاه شهریار هر شب، همسر جدید خود را می کشد چرا که می ترسد همسرش با گذشت زمان از دوست داشتن او دست بکشد. اما عروس جدید او، شهرزاد، نقشه ای هوشمندانه برای نجات جان خود در سر دارد. داستان های شبانه ی او، درباره ی سندباد، علی بابا و بسیاری از قهرمانان و ضدقهرمانان دیگر، آن قدر جذاب اند که شهریار را وادار می کنند دوباره و دوباره مرگ شهرزاد را به تعویق بیاندازد.
پس از آن مرد دزد بدره بیرون آورد و به صیرفی بنمود. چون صیرفی بدره بدید گفت: همین بدره از من است. آنگاه دست برد که بدره را بگیرد. دزد به او گفت: به خدا سوگند که بدره به تو ندهم تا چیزی ننویسی و مهر نکنی که در نزد خواجه حجت من باشد که من می ترسم تو بدره بگیری و در نزد خواجه تصدیق من نکنی. پس صیرفی به خانه بازگشت که وصول بدره را در ورقه ای بنویسد. عیار در حال بازگشته از پی کار خود برفت و کنیزک خلاص شد.
و از جمله حکایت ها این است که مردی از صیرفیان بدره ای زر سرخ با خود داشت و از دزدان همی گذشت. یکی از عیاران گفت که من توانم که این بدره از این مرد بدزدم. یاران او گفتند چگونه خواهی دزدید؟ آن عیار گفت: نظاره کنید تا چگونه خواهم دزدید. پس آن عیار از پی صیرفی روان شد تا اینکه صیرفی به منزل خویش رفت و بدره را بر طاقچه گذاشته خود به آبخانه رفت و از کنیزک ابریق خواست. کنیزک ابریق پر از آب کرده از پی او برفت و در خانه را بازگذاشت. فی الفور آن مرد عیار به خانه در آمد و بدره بگرفت و بنزد یاران برد و ایشان را از ماجرا آگاه کرد. چون قصه بدینجا رسید بامداد شد و شهرزاد لب از داستان فرو بست.
0دیدگاه