نقد و بررسی
کتاب آرزوی تو دستور توستمشخصات
ناشر
نسل نواندیش
نویسنده
کوین ترودو
مترجم
فریبا جعفری نمینی
قطع کتاب
رقعی
نوع جلد
شومیز
سال چاپ
1401
نوبت چاپ
اول
تعداد صفحات
380

کتاب آرزوی تو دستور توست نوشته کوین ترودو با ترجمه فریبا جعفری نمینی, توسط انتشارات نسل نو اندیش به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: روانشناسی موفقیت, تحلیل و رشد شخصیت, روانشناسی عملی
من اکنون در یک مکان زیبا در میان کوههای آلپ در اروپا هستم.
هتل فوقالعاده و گرانقیمتی که در آن اقامت دارم، نشان میدهد که من به بسیاری از آرزوهایی که در زندگی داشتهام، رسیدهام و اکنون اینجا هستم تا به شما نیز بگویم که چگونه میتوانید به آرزوهای خود برسید. از اینکه خواندن این کتاب را انتخاب کردهاید، بسیار خوشحالم. همچنین، از اینکه میخواهم این اطلاعات را با شما در میان بگذارم نیز بسیار هیجانزده هستم.
اطلاعاتی که در این کتاب به شما داده خواهد شد، در دو بخش تهیه شده است:
در بخش اول میخواهم در این مورد با شما حرف بزنم که چگونه میتوانید رؤیاهایتان را به واقعیت تبدیل کنید. چگونه میتوانید به هر خواسته و آرزویی که دارید برسید و چهکار کنید که تمام خواستههای دلتان در دنیای واقعی و در زندگی به حقیقت بپیوندد و مهمتر از آن، چهکار کنید تا هرچه سریعتر به این خواستهها برسید.
در بخش بعدی در این مورد حرف خواهیم زد که چگونه میتوانید میلیاردها میلیارد پول به دست بیاورید؛ رازی که کمتر کسی درمورد آن میداند، اما شما میتوانید به آن دست یابید.
با خواندن این کتاب، به این باور خواهید رسید که میتوانید چراغهای جادوی خودتان را داشته باشید و در زندگیتان هر زمان که بخواهید، میتوانید غول چراغ جادوی خود را احضار کنید تا به آرزوهای شما جامه عمل بپوشاند. غول چراغ جادوی شما هر آرزویی که داشته باشید را میتواند برآورده کند. میدانم، میدانم کمی اغراقآمیز به نظر میرسد… اما حقیقت دارد.
اطلاعات لازم برای تجسم یافتن خواستهها، آرزوها و رؤیاهای شما در همین کتاب به شما داده میشود. این اطلاعات چیزی نیست که تنها من توانسته باشم بدان دست یابم، بلکه بسیاری از افرادی که در سراسر جهان کارهای خارقالعادهای انجام دادهاند، افراد مشهور، توانمند و ثروتمند دنیا، کسانی که به آرزوهای خود رسیدهاند نیز به همین اطلاعات دست یافتهاند.
شکی ندارم اگر نام برخی از زنان و مردانی که مرا در تهیه این سمینار و این کتاب همراهی کردهاند را بدانید، بسیار هیجانزده خواهید شد و میتوانم حدس بزنم اگر شانس آن را داشته باشید که با آنها معاشرت کنید، حس بسیار خوبی خواهید داشت. برخی از آنها در سراسر جهان شهرت زیادی دارند و ملاقات چهرهبهچهره با آنها و شنیدن سخنانشان از زبان خودشان، سخنانی که در هیچ کجای دیگر نمیتوانید آنها را بشنوید، میتواند بسیار هیجانانگیز باشد.
اطلاعاتی که در این کتاب ارائه خواهد شد، مجموعهای از دانش، سخنان و اطلاعاتی است که این افراد در اختیار دارند. قرار است در این کتاب اطلاعات زیادی به شما داده شود؛ اطلاعاتی که ارزش و اهمیت بسیار زیادی دارند. با خواندن این کتاب و با اطلاعاتی که به شما داده میشود، برای بسیاری از شما سؤالات زیادی به وجود خواهد آمد. صبور باشید و تا انتها مرا همراهی کنید تا به پاسخ سؤالهایتان دست یابید.
برای موفق شدن، به سخنان چه کسی گوش میدهید؟
در این بخش به مرور اطلاعات زیادی خواهیم پرداخت. اینکه چگونه میتوانید به آرزوهای خود دست یابید و همچنین چگونه میتوانید هرچه سریعتر و با سرعتی باورنکردنی به خواستههای خود برسید و در بخش بعدی بهطور مشخص درمورد پول حرف خواهیم زد. من در این بخش درمورد پول حرف نمیزنم؛ هرچند در میان این مباحث، گاهی از پول هم سخن به میان خواهد آمد، چون بیتردید یکی از خواستههای شما در زندگی این است که پول بیشتری داشته باشید و خانهای بهتر یا اتومبیل گرانقیمتتری بخرید. میدانم که بسیاری از شما در طول خواندن این بخش بسیار هیجانزده خواهید شد و فریاد میزنید: «من میخواهم یک قصر بخرم»، «من میخواهم اتومبیل رولزرویس یا فراری داشته باشم»، «من میخواهم با هلیکوپتر شخصی خودم رفتوآمد کنم»، «میخواهم خدمتکاران و سرآشپز فوقالعاده شخصی خودم را داشته باشم»، «میخواهم لباسها و جواهرات زیادی بخرم»، «خدای من، میخواهم سبک زندگیام عوض شود و شاهانه زندگی کنم»، «میخواهم آزادی بیشتری داشته باشم»، «میخواهم دیگر مجبور نباشم هر روز کار کنم».
همه شما آرزوها و خواستههای زیادی دارید و بخشی از این خواسته شامل شرایط مادی بهتر و زندگی مرفهتر هم میشود، اما این بخش منحصراً راجع به پول نیست. در بخش بعدی به این مورد خواهیم پرداخت که چگونه میتوانید پول بیشتری به دست بیاورید و خب بدیهی است که شما با پول میتوانید کارهای زیادی بکنید.
در این بخش در این مورد حرف میزنیم که چگونه میتوانید به آرزوهای خود دست پیدا کنید یا به عبارت بهتر، چگونه میتوانید به تکتک خواستههای خود برسید و چگونه میتوانید کاری کنید که این خواستهها سریعتر جامه عمل بپوشند، اما در اینجا سؤال مهمی وجود دارد و آن اینکه: چه کسی به شما این قول را میدهد که میتوانید به آرزوهای خود برسید؟ چه کسی اطلاعات لازم برای رسیدن به خواستههای قلبیتان را به شما میدهد؟
اگر به کتابخانه بروید یا به سایتهایی مانند گوگل یا آمازون مراجعه کنید، خواهید دید که هزاران کتاب در این مورد نوشته شده است. اغلب این کتابها به زبان انگلیسی نوشته شدهاند و شما نویسندههایی که درمورد رسیدن به آرزوهایتان با شما حرف میزنند را میشناسید، اما چیزی که نمیدانید این است که زمانی که سخن درمورد نحوه رسیدن به آرزوها و خواستههایتان باشد، نویسندههای بسیار زیاد دیگری هم وجود دارند که دراینباره کتاب نوشتهاند. کتابهایی که به زبان انگلیسی نیستند و به زبان انگلیسی هم ترجمه نشدهاند؛ بنابراین در این مورد کتابهای دیگری هم وجود دارند که به زبانهای روسی، چینی، ژاپنی، اسپانیایی، هندی، آلمانی و همه زبانهای زنده دنیا نوشته شدهاند. چنین کتابهایی به همه زبانها نوشته و در سراسر دنیا چاپ میشوند.
اگر تنها به کتابهایی که در این زمینه به زبان انگلیسی نوشته شدهاند توجه کنیم، میبینیم که هزاران جلد کتاب در این زمینه نوشته شده است. تمام این کتابها در این مورد حرف میزنند که چگونه میتوانید به رؤیاهای خود جامه حقیقت بپوشانید؛ چطور میتوانید به خواستههای خود برسید و چهکار باید بکنید تا به ثروت و موفقیت برسید. درحقیقت، هزاران کتاب مشابه دیگر هم وجود دارد که به زبان انگلیسی نوشته نشدهاند و ازاینرو شما حتی از وجود آنها خبر هم ندارید.
خلاصه مطلب این است که تعداد بسیار بیشتری از آنچه شما میدانید، از این نوع کتابها نوشته شده است. علاوهبراین، اطلاعات بسیار زیادی هم هست که بهصورت کتاب درنیامده، بلکه آنها را بهصورت فایل صوتی منتشر کردهاند. این اطلاعات اغلب در کارگاههای آموزشی، سمینارها و سخنرانیها بهوسیله افراد گوناگون ارائه شدهاند تا بگویند چگونه شما میتوانید رؤیاهای خود را به واقعیت پیوند بزنید. تازگیها به سیدیهایی گوش میکردم که بهوسیله گروهی از افراد تهیه شده بودند. نمیخواهم اسامی آنها را بر زبان بیاورم، زیرا درصدد آن نیستم که فرد خاصی را تخریب کنم، اما تنها چیزی که میگویم این است که در این سیدیها افراد زیادی حرف زده بودند. این پکیج شامل سخنرانیهای افراد مختلف در طول دو روز، در پانزده سیدی بود و هزار دلار قیمت داشت. بیتردید شما هم بسیاری از این سیدیها را خریده و شنیدهاید.
نکته مهم این است که -این را با تمام احترامی که برای این افراد قائل هستم میگویم- زمانی که به مطالب این افراد گوش میکنید، بسیار خوب به نظر میرسند؛ اینکه میگویند چگونه میتوانید به اهداف و آرزوهایتان برسید، چگونه میتوانید بهسرعت به خواستههایتان دست یابید، چه باید بکنید تا این آرزوها بهصورت فیزیکی و قابللمس در برابرتان حضور یابند و شما بتوانید در برابر چشمانتان آنها را ببینید و چهکار کنید تا همه اینها بهراستی اتفاق بیفتند. میزان زیادی از این مطالب منطقی و قابلتأمل هستند، به همین دلیل هم است که این مطالب را بهراحتی باور میکنید، اما در اینجا سؤالی به وجود میآید و آن این است که آیا مطالبی که این افراد آموزش میدهند و آنقدر خوب به نظر میرسند، برای خود آنها نیز مفید بوده است؟ آیا خود آنها به خواستههایشان رسیدهاند؟ آیا آنها به تمام آرزوهایی که در زندگی خود داشتهاند، دست یافتهاند؟ آیا خود آنها چراغهای جادوی خودشان را دارند؟ آیا آنها غولهای چراغ جادویی دارند که از او هر آرزویی که دارند را بخواهند و غولشان به شکلی معجزهآسا آنها را برایشان مهیا کند؟ جواب این است: درحقیقت، بهجز چند مورد استثناء، افرادی که در این مورد حرف میزنند، کسانی هستند که خودشان به آرزوهایشان نرسیدهاند.
کسانی که این اطلاعات را به شما آموزش میدهند، تنها تئوریهایی را به شما درس میدهند که برای خودشان هیچ کاری انجام نداده است. آنها هیچگونه اطلاعاتی که در زندگی واقعی به دردتان بخورد را در دست ندارند تا به شما بیاموزند. زندگی خودشان نیز این را به شما ثابت میکند، زیرا به اهدافشان دست نیافتهاند. میتوانم چهره شما را تصور کنم که با حیرت و ناباورانه به من خیره شدهاید، اما من اکنون در مکانی فوقالعاده زیبا و لوکس در میان کوههای آلپ قرار دارم. جایی که برای تمام افراد دستیافتنی نیست. افراد طبقه عادی هرگز نمیتوانند در چنین مکانی حضور داشته باشند؛ حتی دوربینها هم اجازه ورود به اینجا را ندارند؛ شما در تلویزیون هم چنین جاهایی را هرگز نخواهید دید، چون ما اجازه چنین کاری را به آنها نمیدهیم.
بودن در چنین جایی تنها یک چیز را ثابت میکند: رسیدن واقعی افراد به رؤیاهایی که در سر داشتهاند. آنچه من درصدد آن هستم تا برای شما تعریف کنم، روشی است که شما را قادر میسازد تا آرزوهای خود را بهصورت عینی و فیزیکی در برابر چشمان خود ببینید و بتوانید آنها را لمس کنید. وقتی امکاناتی که من به دست آوردهام را در چنین مکان شگفتانگیزی ببینید، باور خواهید کرد که آنچه من میخواهم به شما بیاموزم حقیقت دارد و بهراستی برای شما مفید و مؤثر خواهد بود، زیرا نتیجه آن را در دنیای واقعی دیدهاید.[1]
پس بار دیگر میگویم: زمانی که درمورد رسیدن به آرزوها با شما سخن میگویند، بسیار مهم است که بدانید چه کسی دارد در این مورد با شما حرف میزند.
چرا شما باید حرفهای مرا باور کنید و اطلاعاتی که در این بخش و بخش آینده با شما در میان میگذارم را بپذیرید؟ یا چرا باید این کتاب را تهیه کرده و وقت باارزش خود را صرف خواندن آن کنید؟ آیا این اطلاعات با تمام آنچه تابهحال در این مورد خوانده یا شنیدهاید تفاوت دارد؟ آیا آنچه میخواهم با شما در میان بگذارم، بهراستی ارزش خواندن دارد و برایتان خوب است که به آنها گوش دهید؟
متأسفانه آنهایی که در حال خواندن این کتاب هستند، نمیتوانند مکانی که در آن قرار داریم را ببینند، اما کسانی که در اینجا حضور دارند، میتوانند با چشمان خود حقیقت را ببینند و آن را با دستهای خود لمس کنند. آنها میتوانند باور کنند که این اطلاعات بهراستی مؤثر هستند. این اطلاعات به شکلی باورنکردنی مؤثر خواهند بود و برای هرکسی که آنها را به کار گیرد عمل خواهد کرد. نکته مهمتر اینکه شما میتوانید آنها را بهسادگی یاد بگیرید و در زندگی خود اجرا کنید.
آیا به این نکات عمل خواهید کرد؟ من نمیدانم. این انتخاب شما خواهد بود، اما من درباره اینکه چرا اغلب افراد آنها را در زندگی خود به کار نمیبندند حرف خواهم زد و به شما خواهم آموخت که چگونه میتوانید این مشکل را از میان بردارید، زیرا بسیاری از افرادی که کتابهای زیادی درباره موفقیت و ثروت خواندهاند، به امید اینکه به آرزوهایشان برسند، پول بیشتری داشته باشند، اعتمادبهنفس بیشتری بیابند. یا شادتر زندگی کنند، به سمینارهای گوناگون میروند. آنها موانعی برای اجرای این روشها در برابر خود دارند که به آنها تا حد بسیار محدودی اجازه پیشرفت خواهد داد. ما در این بخش از اینکه چرا این اتفاق میافتد و چگونه میتوان از آن پیشگیری کرد، صحبت میکنیم.
باز هم میگویم، زمانی که درباره ثروت و موفقیت به شما آموزش میدهند، این بسیار مهم است که بدانید چه کسی آنها را به شما درس میدهد.
به سخنان افراد بسیار موفق توجه نکنید
در بخش بعدی، زمانی که به موضوع پول و ثروت میپردازیم، بسیار مهم است که چه کسی دراینباره با شما سخن میگوید و درسهایی برای ثروتاندوزی به شما آموزش میدهد. اگر به همه آموزشهایی که درمورد به دست آوردن ثروت به شما داده میشود توجه کنید، متوجه خواهید شد که ۹/۹۹% از کتابها، کارگاههای آموزشی، سخنرانیها و سمینارها، بهوسیله کسانی نوشته و اجرا شدهاند که هیچکدام در تمام طول زندگی خود به ثروت قابلتوجهی دست نیافتهاند. این نکته اهمیت زیادی دارد، زیرا اگر درسهایی که آنها به شما میدهند مفید باشد، باید تمام این نکتهها پیش از این برای خودشان نیز مؤثر بوده باشد. اگر سخنان آنها درست است، پس چرا این افراد ثروتمند نیستند؟
ممکن است برخی در این میان به من ایراد بگیرند و بگویند: «هی! دونالد ترامپ هم چند کتاب نوشته و خودش هم مولتیمیلیاردر است» یا «وارن بافت هم کتاب نوشته و خودش نیز یکی از ثروتمندترین افراد جهان است.» این درست است. این افراد به ثروت بسیار زیادی رسیدهاند، اما در اینجا باز هم موضوعی وجود دارد که معمولاً به آن توجهی نمیشود. آیا میدانستید وقتی کسی که خودش مولتیمیلیاردر است و درمورد به دست آوردن ثروت کتابی مینویسد، معمولاً این کتاب را خودش ننوشته است؟ این نکته بسیار اهمیت دارد که بدانید دونالد ترامپ و وارن بافت خودشان هرگز کتابی ننوشتهاند. من برای هر دوی آنها احترام زیادی قائل هستم، اما آنها هیچکدام کتابی ننوشتهاند.
کاری که آنها انجام میدهند این است که از یک نویسنده میخواهند کتابی به اسم آنها بنویسد. آنها درمورد این کتاب باهم مقداری حرف میزنند و نظراتشان را با این نویسنده در میان میگذارند و بعد نویسنده کار خود را شروع میکند و کتاب را از ابتدا تا انتها مینویسد. در این شرایط مشکل این است که شما اطلاعات درست و دستاول را دریافت نمیکنید. دونالد ترامپ حتی برای یک بار هم کتابهایی که به اسم او نوشته شدهاند را نخوانده است. جالب است، نه؟ او نه این کتابها را نوشته و نه خوانده است. او حتی نمیداند در این کتابها چه چیزهایی نوشته شده است. همین حقیقت درباره وارن بافت و بیل گیتس هم صادق است. آنها این کتابها را نمینویسند، نمیخوانند و حتی نمیدانند درون آنها چه چیزهایی نوشته شده است. پس درواقع شما هیچ اطلاعات درستی از این کتابها دریافت نمیکنید.
نکته دیگری هم هست که اهمیت بسیار زیادی دارد و من در اینجا اشاره کوتاهی بدان خواهم داشت، اما در بخشهای بعدی بیشتر راجعبه آن سخن خواهیم گفت. لازم است بدانید که افراد بسیار ثروتمند، بهجز چند استثناء، اصلاً دوست ندارند که شما راز ثروتمند شدنشان را بدانید. باور این نکته برایتان دشوار خواهد بود، اما حقیقت دارد. در این میان تنها چند استثناء وجود دارد که اندرو کارنگی یکی از آن استثناهاست. او در سالهای پایانی قرن گذشته کارخانه امریکن استیل را راهاندازی کرد و به یکی از ثروتمندترین افراد روی زمین در زمان خود تبدیل شد. چنین قانونی درمورد استثناهایی مانند او درست نیست، اما قانون کلی این است که افراد بسیار ثروتمند مایل نیستند راز ثروت خود را با دیگران در میان بگذارند، زیرا اصلاً دوست ندارند برای خود رقیب بسازند تا ناچار به رقابت با آنها شوند.
اگر داستان زندگی افراد موفق را بخوانید، شواهد زیادی به دست میآورید که نشان میدهند این افراد همواره ثروت زیاد خود را مدیون ژن خوبی که به ارث بردهاند میدانند و میگویند که رسیدن به ثروت در آنها ارثی است. شما برای رسیدن به ثروت باید ژن خاص، ساختار دی. ان. ای منحصربهفرد و فرکانس ارتعاشی متفاوتی با دی. ان. ای افراد دیگر داشته باشید و درصورتیکه در این طبقهبندی قرار نگیرید، استحقاق رسیدن به ثروت را ندارید و نباید رازهای رسیدن به ثروت را بدانید. این افراد حتی بر این باورند که اگر شما این رازها را بدانید، ازآنجاییکه بهطور ژنتیکی برای موفقیت برنامهریزی نشدهاید، قادر نخواهید بود از آنها به نفع زندگی خود استفاده کنید. ممکن است باور این موضوع برایتان دشوار باشد، اما به لحاظ تاریخی حقیقت دارد.
دونالد ترامپ نیز در سخنان خود به این موضوع اشاره کرده است. زمانی که از او پرسیدند راز موفقیتش چیست؟ او پاسخ داد: «ژنتیک؛ شما با این موفقیت زاده میشوید.» او بهراستی همین را گفت. هنری فورد نیز همین را گفته است. فیلم تایتانیک را به یاد دارید؟ در این کشتی بزرگ، کابینهای درجهدو، درجهسه و درجهیک وجود داشتند و افرادی که در این کابینهای مختلف بودند، باهم معاشرت نمیکردند. حتی زمانی که این کشتی در حال غرق شدن بود و همه در آستانه مرگ قرار داشتند، باز هم باهم هیچ کاری نداشتند. اگر کتابهایی که در قرون هفده، هجده یا حتی سالهای انتهای همین قرن اخیر نوشته شده است را بخوانید یا به سخنان افراد موفق در این دورهها مانند هنری فورد گوش دهید، میبینید که باور این افراد بر این بوده است که مزیت داشتن ثروت، برنامهای است که به شکل ویژهای تهیه شده و تنها برای افراد معدودی، در طبقهای خاص طراحی شده است؛ به همین دلیل نیز این افراد هرگز با فردی خارج از طبقه خود و غیرهمسطح ازدواج نمیکردند، زیرا تنها افرادی استحقاق و توانایی رسیدن به ثروت را داشتند که در این سطح قرار داشته باشند. اگر آنها دختری داشتند، این دختر تنها اجازه داشت با مردی ازدواج کند که وی نیز از این طبقه و دارای ژن مرغوب ثروت باشد. این افراد در انگلستان خود را افراد «خون آبی» نام داده بودند؛ بنابراین در تمام طول تاریخ، ژنتیک مسئله مهمی بوده است.
میبینید که در سراسر جهان، افراد بسیار ثروتمند هرگز راز موفقیت خود را با دیگران شریک نمیشوند و آن را بهصورت عمومی بازگو نمیکنند. همه آنها بر این باور هستند که راز دست یافتن به ثروت و دانشی که برای به دست آوردن موفقیت در اختیار دارند، باید در میان افراد طبقه خودشان بهصورت انحصاری باقی بماند و به همین دلیل است که انجمنهای مخفی و خصوصی تشکیل میدهند. انجمنهای مخفی زیادی در سراسر جهان وجود دارند که خیلی هم مخفی نیستند. انجمن فراماسونها یکی از مشهورترین این انجمنها در طول تاریخ است. شما میتوانید در تمامی شهرهای جهان، بهویژه در سراسر آمریکا نشانههایی از حضور آنها و لژهای ماسونی را بیابید. از بسیاری از این ساختمانها اکنون استفاده دیگری میشود، بهعنوانمثال، من میدانم که در شیکاگو، مجتمع فروشگاهی بلومینگ دیل، ساختمانی است که پیش از این به فراماسونها تعلق داشته است. اعضای فراماسون ساختمانهای بسیار زیبا و بزرگی را در اختیار داشتند که در آنها گرد هم میآمدند و جلسات خود را برگزار میکردند تا رازهای خود را با یکدیگر به اشتراک بگذارند.
اعضای این گروه دارای رتبههای مختلفی بودهاند. لابد شما هم اصطلاح «به رتبه سوم رسیدن» را شنیدهاید که کنایه از گیر دادن به کسی است. این اصطلاح از فرقه فراماسون آمده است، زیرا کسی که به رتبه سوم میرسید، به رتبهای از نزدیکی به رازهای فراماسون میرسید که باید بیشتر مورد بررسی قرار میگرفت و از او سؤالات زیادی میشد. آنها این عضو را با پرسشهای زیادی امتحان میکردند تا بدانند استحقاق رسیدن به رتبه سوم را دارد یا خیر. بالاترین رتبه در فراماسون، رتبه ۳۳ بود. کسانی که به این سمینار آمدهاند، با یکی از دوستان من که اطلاعات زیادی درمورد رتبه 33 فراماسون داشت ملاقات کردهاند. او کسی است که رتبه 33 فراماسون را داشته و این اطلاعات را در اختیار ما قرار داده است. این اطلاعات، اطلاعات موثقی از قلب جلسات فراماسون است که تاکنون در جایی انتشار نیافتهاند.
میبینید که اطلاعاتی که در این کتاب به شما داده میشود، اطلاعاتی است که منابع درستی دارند. اینها اطلاعاتی هستند که از خود من و افرادی از این قبیل به شما داده میشوند.
بنابراین انجمنهای مخفی به این منظور تشکیل میشدند که افراد در رتبه و طبقهبندی خاصی از اجتماع، گرد هم آیند و رازهای خود را باهم در میان بگذارند و این رازها را در اختیار جمع خودشان نگه دارند. هدف آنها این بود که در درجه اول این رازها را در میان اعضای خانواده خود نگاه دارند و در درجه دوم این رازها در بین افراد همسطح خودشان در جامعه باقی بماند؛ افرادی که از نظر آنها دارای ساختار ژنتیکی مناسبی بودند. این چیزی است که در تاریخ رخ داده است و حقیقت دارد. من فرد نژادپرستی نیستم و نمیخواهم بگویم که چنین کاری درست یا نادرست است. من تنها در حال بازگو کردن بخشی از اتفاقاتی هستم که بهراستی در تاریخ رخ داده است.
پس باز هم به سؤال اصلی خودمان برمیگردیم: «چه کسی درسهای موفقیت را به شما آموزش میدهد؟» زمانی که میخواهید درسهای موفقیت و به دست آوردن ثروت را بیاموزید، بهتر است بدانید که این درسها را چه کسی به شما میآموزد.
آموختن از بسیاری از کتابها، کارگاههای آموزشی، سخنرانیها و سمینارهای راجع به موفقیت، امری بیهوده است، زیرا کسانی آنها را نوشته و اجرا کردهاند که در ۹/۹۹% موارد خود این اطلاعات را به مرحله اجرایی نرسانده و به موفقیت دست نیافتهاند. آنها فقط تئوریهایی از خودشان ابداع کرده و باورشان کردهاند و آنها را به دیگران نیز درس میدهند. این تئوریها بهراستی مؤثر نیستند، زیرا در زندگی خود این افراد هم کار نکردهاند و این افراد هیچ مدرکی برای اینکه تئوریهایشان میتوانند زندگی دیگران را تغییر دهند در دست ندارند؛ بنابراین این اطلاعات قابلباور و قابلاجرا نیستند، زیرا فقط تئوری هستند.
شما نمیتوانید سخنان کسانی را که کتابهای مربوط به دست یافتن به ثروت را مینویسند قبول کنید، زیرا ۹/۹۹% از این نویسندگان خودشان ثروتی ندارند. حتی آنهایی که در میان این نویسندگان، ثروتمند محسوب میشوند، افرادی هستند که ثروتشان به چند صدمیلیون دلار محدود میشود؛ بنابراین این افراد خیلی هم ثروتمند نیستند، درحالیکه به شما آموزش میدهند تا بتوانید مولتیمیلیاردر شوید. زمانی که از این افراد سؤال میکنید که ثروتشان چقدر است، درمییابید که اغلب آنها سالی یکمیلیون دلار، نیممیلیون دلار یا سیصدهزار دلار درآمد دارند که ممکن است از نظر شما درآمد بسیار زیادی باشد، اما در واقعیت بههیچوجه ثروتمند محسوب نمیشوند. نکته جالبتر این است که اگر از آنها بپرسید چگونه این ثروت را به دست آوردهاند، به شما خواهند گفت که ثروتشان را با آموزش اینکه دیگران چطور میتوانند به ثروت برسند کسب کردهاند؛ بنابراین میبینید که آنها تنها فروشنده هستند؛ کسانی که کتاب، سیدی، کارگاههای آموزشی و سمینار میفروشند. آنها بهراستی هیچ کاری در زندگیشان انجام ندادهاند.
چندی پیش همسرم داشت کتابی به زبان روسی میخواند که به انگلیسی ترجمه نشده بود. این کتاب، یکی از کتابهای زنجیرهای بود که این نویسنده روسی نوشته بود. آخرین کتاب، درمورد کسب ثروت بود. این کتاب تنها به زبان روسی وجود داشت و انتشارات من در حال ترجمه آن برای چاپ است، زیرا در آخرین کتابی که این نویسنده درمورد پولدار شدن منتشر کرده است، وی مینویسد: «من سالها پیش این کتاب را نوشتهام، اما تصمیم گرفتهام تا زمانی که خودم خیلی ثروتمند نشدهام آن را منتشر نکنم، زیرا اگر اطلاعات این کتاب درست باشد، میتواند مرا به ثروت زیادی برساند؛ دراینصورت من دیگر برای رسیدن به پول این کتاب را چاپ نخواهم کرد، بلکه آن را به این دلیل چاپ میکنم که در آن اطلاعات درستی به دیگران داده میشود». او به تصمیم خود عمل کرد. او به مرد بسیار ثروتمندی تبدیل شد و سپس این کتاب را چاپ کرد. کاری که بسیار منطقی به نظر میرسد.
پس برای موفق شدن به سخنان چه کسی گوش میدهید؟
شما نمیتوانید برای رسیدن به خواستههای خود، به کتابها، کارگاههای آموزشی، سخنرانیها و سمینارهایی مراجعه کنید که افرادی آنها را نوشته و اجرا کردهاند که ۹/۹۹%شان خود به خواستههایی که داشتهاند دست نیافتهاند. من نمیگویم که همه آنها بد هستند؛ درحقیقت خود من نیز تعدادی از آنها که خوب هستند را به شما معرفی خواهم کرد، اما میخواهم که شما وقت خود را برای اطلاعات بیارزش تلف نکنید، زیرا بسیاری از افرادی که درمورد رسیدن به آرزوها و دست یافتن به ثروت مینویسند، کسانی هستند که خود در این دنیا نه به خواستههای زیادی رسیدهاند و نه ثروت چندانی به دست آوردهاند. آنها نه خیلی پولدار هستند و نه سرمایهشان از چند صد میلیون دلار فراتر رفته است. روشهایی که آنها معرفی میکنند، برای خودشان مؤثر نبوده و تمام ثروتی که به دست آوردهاند از طریق فروش منابعی بوده است که به دیگران میگوید چگونه باید پولدار شوند؛ بنابراین این افراد تنها اطلاعات نادرست را به شما میفروشند.
همچنین شما نمیتوانید اطلاعات موردنیاز خود را با خواندن کتاب افراد بسیار ثروتمند، مانند دونالد ترامپ، بیل گیتس یا وارن بافت به دست آورید، زیرا در درجه اول، آنها خودشان این کتابها را ننوشتهاند و حتی نمیدانند که درون این کتابها چه نوشته شده است؛ ازاینرو شما درحقیقت اطلاعات خود را از طریق خود آنها به دست نخواهید آورد و در درجه دوم، آنها بههیچوجه مایل نیستند که شما راز به ثروت رسیدن آنها را بدانید. حتی اگر خودشان این موضوع را بهصراحت نگویند یا منکر این حقیقت شوند. درحقیقت آنها هیچ تمایلی ندارند که برای خودشان رقیب بسازند. شاید این موضوعی که میخواهم به شما بگویم، به نظر ترسناک برسد، اما حقیقت دارد. کاری که آنها میکنند این است: آنها به شما اطلاعات غلط میدهند تا شما تنها به میزان کمی از موفقیت برسید، نه بیشتر! جالب نیست؟ آنها آگاهانه به شما اطلاعات نادرستی میدهند، طوری که خودتان موفقیت نهایی خود را تخریب کنید، به ثروت بسیار زیادی نرسید و همیشه در سطح کارگر برای آنها باقی بمانید.
0دیدگاه