کتاب معماری گوتیک و فلسفه ی مدرسی نوشته اروین پانوفسکی ترجمه هادی ربیعی توسط انتشارات چشمه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: هنر، معماری، تاریخ هنر
اروین پانوفسکی یکی از متفکران بزرگ قرن بیستم بود. وی در آلمان متولد شد و به تحصیل پرداخت. در دانشگاه هامبورگ به تدریس تاریخ هنر پرداخت و سپس به همراه خانواده اش مجبور به فرار از رژیم نازی شد. وی عضو موسسه ی مطالعات پیشرفته ی پرینستون شد و در سال 1948 دومین درس گفتار سالانه ی ویمر در کالج سن وینسنت را ایراد کرد. پانوفسکی متواضعانه درس گفتار خود را «تلاش همراه با تردید دیگری برای برقرار کردن ارتباط میان معماری گوتیک و فلسفه ی مدرسی» توصیف کرد، اما این اثر بیش از نیم قرن به زبان های متعددی منتشر شد. این متفکر دقیق و عمیق از موهبت تحصیلات کلاسیک به همراه عشقی وافر به تفکر قرون وسطایی برخوردار بود. درس گفتارهای ویمر او به هیئت گواهی بر تکریم انسانی ممتاز نسبت به میراث انسان گرایی مسیحی برجای مانده است.
بخشی از متن کتاب
تاریخدان ناگزیر است مادهٔ کارش را به «دورهها» یی تقسیم کند؛ به آنچه فرهنگ آکسفورد بهخوبی «بخشهای تمیزپذیر تاریخ» تعریف کرده است. برای آنکه بخشهای تاریخ تمیزپذیر باشند، باید هر یک از وحدت خاصی برخوردار باشد؛ و اگر تاریخدانی بخواهد این وحدت را اثبات کند و صرفاً آن را در حکم پیشفرض نپذیرد، حتماً باید سعی کند تا تشابهات درونیِ میان پدیدههای آشکارا ناهمگونی همچون هنرها، ادبیات، فلسفه، جریانات اجتماعی و سیاسی، جنبشهای دینی و غیره را کشف کند. این تلاش، که فینفسه ستودنی و حتی ضروری است، به نوعی جستوجوی «توازیها» انجامیده است که خطرهای آن کاملاً آشکار است. هیچکس نمیتواند در بیش از یک حوزهٔ نسبتاً محدود به استادی برسد؛ هر گاه انسانی جرئت ورزد و سخنی فراتر از تخصص خود بگوید، ناگزیر است بر اطلاعات ناکامل و غالباً دستدوم تکیه کند. افراد کمی میتوانند در مقابلِ وسوسهٔ نادیده انگاشتن یا تا حدودی منحرف ساختنِ خطوطی مقاومت کنند، که موازی نیستند. حتی توازیای حقیقی ما را واقعاً خشنود نخواهد ساخت اگر قادر به تصور چگونگی رخ دادن آن نباشیم. بنابراین، تعجب چندانی ندارد اگر هم تاریخدانان هنر و هم تاریخدانان فلسفه بهناگزیر تلاش همراه با تردیدِ دیگری برای مرتبط ساختن معماری گوتیک و فلسفهٔ مدرسی به یکدیگر را به دیدهٔ تردید بنگرند.
با اینهمه، اگر عجالتاً همهٔ تشابهات درونی میان معماری گوتیک و فلسفهٔ مدرسی را کنار بگذاریم، باز همآیندیِ ملموسی میان آن دو از حیث دامنهٔ مطلقاً واقعیِ زمانیومکانی وجود دارد که نمیتوان آن را تصادفی دانست. این همآیندی چنان گریزناپذیر است که تاریخدانان فلسفهٔ قرون وسطی، بیآنکه تحتتأثیر ملاحظات بعدی قرار گرفته باشند، به این نتیجه رسیدهاند که مادهٔ کار خود را دقیقاً به همان شیوهای دورهبندی کنند که تاریخدانان هنر مادهٔ کار خود را دورهبندی میکنند.
0دیدگاه